حرفهاي خوشمزه 4
گلشيد صبح با صداي رعد و برق از خواب بيدار شد و وقتي ديد فقط رعد و برقه و خبري از بارون نيست گفت مامان فكر كنم سيمش خراب شده كه فقط روشن ميشه !!! تلويزيون داشت يه مردي رو نشون مي داد كه انداخته بودنش تو زندان، گلشيد منو صدا كرد و گفت مامان بدو بيا ببين آقاهه رو انداختن تو قفس!!! توي خيابون يه خانوم پير رو نشونم داد و گفت مامان ببين مثله مامان بزرگه شنل قرمزي مي مونه!!!
نویسنده :
س.ک
13:18